جمشید و خورشید
جَمْشید و خورْشید، منظومهای عاشقانه از سلمان ساوجی (708- 778 ق / 1308-1376 م) در قالب مثنوی. این منظومه داستان تحمل مصائب جمشید در راه رسیدن به خورشید و جنگها و هجرانها و سرانجام وصال آن دو ست. منظومه 900‘2 بیت دارد که در بحر هزج مسدس محذوف و بر وزن خسرو و شیرین نظامی در 763 ق به پایان رسیده، و سلمان آن را به سلطان اویس (حک 755-776 ق) تقدیم کرده است.
نام جمشید و خورشید در آثار کهنتری چون دیوان منوچهری (ص 19) یا مرزباننامه (مرزبان بن رستم، 41) نیز بهعنوان عاشق و معشوق آمده (سروشیار، 418- 419)، و این نشان میدهد که این افسانه در میان مردم رایج بوده، اما نخستینبار سلمان ساوجی منظومهای به این نام ساخته است (دانشنامه ... ، 10 / 677). این منظومه با گل و نوروز خواجوی کرمانی شباهتهای فراوانی دارد، بهویژه که این دو اثر تنها به فاصلۀ 21 سال از هم سروده شدهاند؛ یعنی خواجو اثر خود را در 742 ق به پایان رسانده و سلمان باید آن را دیده باشد. با مقایسۀ حوادث و بنمایههای داستانی شباهت این دو روشن میشود.
جمشید و خورشید به کوشش آسموسِن و فریدون وهمن، در 1348 ش در تهران به چاپ رسیده است. در مجموعههای خطی (برای نمونه، نک : منزوی، 4 / 2743) نیز چندین منظومه به نام جمشید و خورشید ثبت شده است. ازجمله شاعری به نام فرخ، به روزگار محمد شاه قاجار (سل 1250-1264 ق) چنین منظومهای دارد (آقا بزرگ، 5 / 133، 19 / 147؛ برای نسخههای خطی آن، نک : مرکزی، 14 / 3909؛ سیدیونسی، 3 / 1197). در ادبیات ترکی نیز نظیرههایی از این داستان وجود دارد (نک : دانشنامه، همانجا؛ حاجیخلیفه، 1 / 594).
خلاصۀ داستان چنین است: در سرزمین چین پادشاهی مقتدر به نام شاپور، پسری به نام جمشید دارد که در تمامی هنرها، ازجمله تیراندازی و سوارکاری مهارت دارد. شبی در خواب دختری زیبارو میبیند و عاشق او میشود. در این حال، از خواب میپرد، فریاد میکشد و بسیار اندوهگین میشود. از این پس حال او دیگرگون میگردد. اقدامات پدرش برای ازدواج او در چین بینتیجه میماند. بازرگانی که در صورتگری یگانه است، نشان دختر قیصر روم و عکس وی را به او مینمایاند. جمشید در لباس بازرگانان، و با 000‘1 شتر و 000‘1 اسب و 300 کنیز و 100 جنگاور به روم میرود.
جمشید در راه به بیشۀ جنیان میرسد که پادشاه آنان حورزاد است. حورزاد عاشق جمشید میشود و او را به قصر خود دعوت میکند. جمشید داستان عشق خود را آشکار میسازد و پری 3 تار از زلف خود را به او میدهد تا هنگام بروز مشکل آن را آتش زند. جمشید در ادامۀ مسیر با مشکلات فراوانی روبهرو میشود که با آتشزدن موی پریزاد، و احضار پریزاد بر مشکلات فائق میشود. سرانجام به روم میرسد و با هدایای فراوان به قصر میرود. شاه سؤالاتی از وی میکند که بهخوبی از عهدۀ آن برمیآید. جمشید در لباس بازرگانان و با هدایای فراوان به قصر خورشید، دختر قیصر، میرود. مجلس بزمی برپا میشود. در میانۀ مجلس، جمشید به خواب میرود. خورشید بر سرش میآید و در تعجب است که آیا این مرد بازرگان است یا شاهزاده؟ ازآنپس، خورشید نیز بیتابوتحمل میشود. روزی افسر، همسر قیصر، جمشید و خورشید را در باغ میبیند و خشمگین میشود. بار دیگر جمشید در لباس بازرگانان به دربار شاه روم میرود. شاه با وی همصحبت میشود و چون او را جوانی شایسته میبیند، به وزارت برمیگزیند. جمشید نهانی با خورشید نامهنگاری دارد. جمشید کمکم به کمک مهراب، مادر خورشید را برای ازدواج راضی میکند.
در همان لحظه خبر میدهند که شادی، نامزد خورشید، در راه است. جمشید در مجلس شراب، بازی چوگان و شکار وی را شکست میدهد. قیصر که جمشید را در همۀ هنرها سرآمد میبیند و درمییابد که جمشید گوهر شاهی دارد، برای رد تقاضای شادی، نیمۀ ملک شام، باجستانی از افرنج، و ماندگاری در شام را از او میخواهد و شادی که این 3 شرط را ناممکن میداند، به شام بازمیگردد. جمشید که از حملۀ پادشاه شام نگران است، با لشکری به شام میشتابد و مهراج، پادشاه شام را شکست میدهد و با غنایم فراوان بازمیگردد. قیصر او را گرامی میدارد و بلافاصله جشن ازدواج مهیا میگردد. جمشید یک سال بعد با موافقت قیصر به چین بازمیگردد و به جای پدر بر تخت مینشیند.
سخنگفتن و دلجویی گیاهان از جمشید جهت رفع ملال خاطر وی، چون گلهای صدبرگ، لاله، نرگس، و درخت سرو (ص 19-20)؛ سخنگفتن با کبوتر و راز دل گفتن با وی (ص 103)؛ گفتوگو با شمع (ص 65)؛ گفتوگو با خورشید (ص 100)؛ ورود به شهر جنیان و آشنایی با حورزاد، گرفتن 3 تار موی او و سوزاندن آن به وقت مشکلات (ص 37-41)؛ کمک اسب بالدار به جمشید وقتی که در بیشه گم شده بود (ص 29-51)؛ جنگیدن با دیو (ص 45) و اژدها (ص 42-43) و شکستدادن آن دو؛ و حضور دائم جن و پری (ص 36-41، 51-52) ازجمله بنمایههای اصلی داستان به شمار میروند.
روابط منطقی بین وقایع داستان جمشید و خورشید برقرار نیست؛ مثلاً در حالی که همراهان جمشید 300 کنیز و 100 مرد جنگی بودند، اما او برای عبور از دریا دستور ساخت 180 کشتی را میدهد.
شاعر برای رعایت تناسب نام جمشید با جمشید پیشدادی، در بسیاری از موارد، به داستان این شاه اسطورهای تلمیح داشته است و همچنین شخصیت وی را با حضرت سلیمان (ع) خلط کرده و مواردی چون باد، پری، انگشتری، ملک، فرمانبری دیو و مرغ و ماهی، و جز اینها را به جمشید نسبت داده است.
این داستان بخشهای مشترکی با منظومههای عاشقانه دارد: مهراب بازرگان نشان دختر قیصر روم و وصف او را با نقاشی بیان میکند، نظیر شاپور نقاش در خسرو و شیرین؛ جمشید نیز چون مجنون، در فراق خورشید به کوه پناه میبرد و با وحشیان آرام میگیرد و با اژدهایی یار غار میشود و بالش وی پلنگان و سایهبانش عقابان و ماران میشوند (ص 100)؛ او همچنین مثل زال با کمند گیسوان خورشید به قصر میرود.
جز زبان منظومه که استوار، و در کاربرد فنون و آرایههای ادبی ممتاز است، در پرداخت داستانی هیچ تازگی و نوآوریای دیده نمیشود و جز آن، به گفتۀ شبلی نعمانی: «قریحۀ سوزان و ذوق و ایمانی که لازمۀ یک شاعر بزرگ است، وی را حاصل نیست» (1 / 198)؛ اما سلمان سرودۀ خود را بر همۀ منظومههای گذشته همچون ویس و رامین، وامق و عذرا، و خمسۀ نظامی ترجیح داده است. شاعر به اقتضای سخن، 40 غزل و شماری مفرد و رباعی و قطعه در این مثنوی گنجانده است.
سلمان در این مثنوی با نام گلهای گوناگون و ویژگیهای آنها ترکیبات، تشبیهات و استعارات فراوانی ساخته است که برای نمونه، میتوان به سمنرخسار، لالهرو، غنچهزار، گلرخ، گلشن، گل زرد افق، گلزار سبز، سفرۀ گل، گلزار سبز فلک، سنبل زلف، گل رخسار، سمنرویان، چون گل گلزار امید، شمشادقد، چراغ گل، دل چون غنچه، و چون گل پریشان اشاره کرد (جم ).
سلمان بر اصطلاحات موسیقی کاملاً احاطه داشته است، ازجمله اصطلاحات نوازندگان: شهناز، نشاطانگیز، شکر، بهارافروز، ناهید، ساز راه، ارغنونساز، مقام، دستان، چنگ غم و جز اینها (ص 61، 70، 72، جم ). برخی لغات، اصطلاحات، کنایات و ترکیبات عامه نیز در این مثنوی دیده میشود: مثل آفتاب بر لب بام آمدن و دل بردن (ص 18)، نقش بر آب زدن (ص 26)، خط بر آب بودن (ص 40)، دامن بر کمر زدن (ص 43)، نعل در آتش کردن (ص 61)، جرعهوار در خاک افتادن (ص 92)، تشت از بام افتادن (پیشامد ناگوار) (ص 96)، آهن سرد کوبیدن (ص 104) و جز اینها.
مآخذ
آقابزرگ، الذریعة؛ حاجیخلیفه، کشف؛ دانشنامۀ جهان اسلام، تهران، 1385 ش؛ سروشیار، جمشید، «مثنوی جمشید و خورشید سلمان ساوجی»، راهنمای کتاب، تهران، 1349 ش، س 13، شم 75؛ سلمان ساوجی، جمشید و خورشید، به کوشش ج. پ. آسموسن و فریدون وهمن، تهران، 1348 ش؛ سیدیونسی، ودود، فهرست کتابخانۀ ملی تبریز، تبریز، 1354 ش؛ شبلی نعمانی، شعر العجم، ترجمۀ محمدتقی فخر داعی، تهران، 1335 ش؛ مرزبان بن رستم، مرزبان نامه، ترجمۀ سعدالدین وراوینی، به کوشش محمد قزوینی، لیدن، 1909 م؛ مرکزی، خطی؛ منزوی، خطی؛ منوچهری دامغانی، احمد، دیوان، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، 1326 ش.
حسن ذوالفقاری